فردای اقتصاد: واقعیتی در مورد رشد اقتصادی وجود دارد که ممکن است عجیب و خلاف شهود به نظر برسد. طی جنگ جهانی دوم، آلمان و ژاپن متحمل خسارات سنگینی شدند. میلیونها نفر کشته شدند و شهرها با خاک یکسان شدند. جادهها، پلها، کارخانهها و سایر منابع حیاتی برای اقتصاد ویران شدند. با این حال، پس از جنگ جهانی دوم، آلمان و ژاپن هر دو به سرعت رشد کردند. در واقع، آنها بسیار سریعتر از ایالات متحده رشد کردند. بسیاری از مردم تعجب کردند که چه خبر است. چرا بازندگان جنگ سریعتر از برندگان رشد کردند؟ یک معمای دیگر: در چند دهه گذشته، چین با نرخهای شگفتانگیز رشد - ۷ تا ۱۰ درصد در سال، رشد کرده است. حواستان باشد که با این نرخها، استاندارد زندگی هر ۷ تا ۱۰ سال دو برابر می شود. در مقابل، اقتصادهای پیشرفته، مانند ایالات متحده، کانادا، یا فرانسه، رشد آنها حدود ۲ درصد در سال است و اندازهشان تنها هر ۳۵ سال، دو برابر میشوند.
حالا معما اینجاست: در قسمت قبلی گفتیم که راه رسیدن به سطح بالای زندگی و رشد اقتصادی، داشتن نهادهای خوب مانند حقوق مالکیت، دولت درستکار، ثبات سیاسی، نظام حقوقی قابل اعتماد و بازارهای رقابتی و آزاد است. اما در هر یک از این موارد، تردیدی وجود ندارد که اقتصادهای پیشرفته نهادهای بهتری نسبت به چین دارند. به علاوه این که اقتصادهای پیشرفته سرمایه انسانی و فیزیکی بیشتری دارند. بنابراین اگر اقتصادهای پیشرفته نهادهای بهتر و سرمایه بیشتری دارند، چرا رشدشان کندتر از چین است؟ برای حل این معماها میخواهیم از یک مدل اقتصادی مهم استفاده کنیم: مدل رشد اقتصادی سولو، که به نام رابرت سولو، برنده جایزه نوبل، نامگذاری شده است. مدل سولو به ما کمک میکند تا پویاییهای رشد را بهتر درک کنیم. مدل سولو همچنین به ما کمک میکند تا بین دو نوع رشد تمایز قائل شویم: رشد سریعی که جبرانکننده عقبماندگیهاست و رشد روی مرز و لبه فناوری. همانطور که خواهیم دید، اولی میتواند بسیار سریعتر از دومی باشد. حال ممکن است بپرسید «مدل اقتصادی چیست؟» مدل اقتصادی یک چارچوب سادهشده است که به ما کمک میکند تا یک واقعیت پیچیدهتر را درک کنیم. ما از یک نسخه فوقالعاده ساده از مدل سولو استفاده خواهیم کرد که رشد اقتصادی را تنها به چند متغیر کلیدی و کمی ریاضیات پایه خلاصه میکند. هر چند این مدل ساده است، اما می تواند بینش عمیقی در مورد علل رشد به ما ارائه دهد. بخش کلیدی مدل یک تابع تولید است؛ یک توصیف سادهشده از این که چطور منابع و ورودیها به خروجی تولید تبدیل میشوند. اجازه دهید نگاهی به ورودیهای تابع تولیدمان بیاندازیم.
اولین ورودی کلیدی ما مردم هستیم. اینجا از حرف "L" برای نشان دادن نیروی کار استفاده میکنیم. هرچه افراد تحصیلکردهتر باشند، کارکردنشان موثرتر است. بنابراین می توانیم L را در "e" به عنوان سطح تحصیلات ضرب کنیم. این دو متغیر با هم نشاندهنده سرمایه انسانی هستند. بعدی سرمایه فیزیکی است که با حرف "K" نشان داده میشود. K همه کارخانهها و ابزار و غیره است. آخرین و البته نه کم اهمیتترین، ایدهها هستند که با حرف "A" نشان داده میشوند. A نشاندهنده تمام دانش ما در مورد چگونگی ترکیب سرمایه و کار برای تولید محصول ارزشمند است؛ از نحوه حمل و نقل وسایل بدون نیاز به حمل بر روی کمر گرفته تا نحوه جلوگیری از گسترش بیماریها، تا روش جمعزدن ۱۰۰۰ عدد در کسری از ثانیه. A به معنای ایدهها است و ایدههای بهتر به این معناست که ما میتوانیم خروجی بیشتری از همان مقدار مشخص ورودی سرمایه و نیروی کار به دست آوریم. میتوانیم به سرمایه انسانی، سرمایه فیزیکی و ایدهها فکر کنیم که با هم برای تولید خروجی استفاده میشوند. این همان ایده تابع تولید ما است. در حال حاضر، تابع تولید ما بسیار انتزاعی است. اما در قسمتهای آینده، ما میخواهیم آن را بیشتر باز کنیم و تابع تولید را دقیقتر کنیم. در قسمت بعدی با نگاهی دقیقتر به سرمایه شروع میکنیم. این که ماشینآلات، کارخانهها، جادهها و غیره چطور به رشد اقتصادی کمک میکند.
تبادل نظر